میلاد سلطان ارض طوس شمس الشموس برهمگان مبارکباد

فرازی از زندگی امام علی بن موسی الرضا،
به مناسبت سالروز ولادت ایشان
***********************
آفتاب امامت از هر افق که سر برزند آفتاب است. نور و درخشش آن چشم ها را خیره می سازد. گرما و تابش آن حیات بخش و زندگی ساز است. روز یازدهم ماه ذیقعده سال ۱۴۸ هجری در مدینه و در خانه امام موسی بن جعفر علیه السلام ، فرزندی چشم به جهان گشود که بعد از پدر، تاریخ ساز صحنه ایمان و علم و امامت شد. او را «علی» نامیدند و به «رضا» معروف شد.

عصری که امام می زیست
********************
هشتمین پیشوا، امام علی بن موسی الرضا علیه السلام ، در سال ۱۸۳ هجری، پس از شهادت امام کاظم علیه السلام ، در سن سی و پنج سالگی بر مسند الهی امامت تکیه زد و عهده دار پیشوایی امت شد. در آن زمان خلافت عباسیان در اوج قدرت خود بود. آنها برای ایمن ماندن از شورش علویان و جلب قلب و شیعیان و ایرانیان سعی داشتند وانمود کنند که روابط صمیمی با این خاندان دارند و به این وسیله مشروعیت خویش را تأمین کنند.

مردمی بودن
امامان پاک ما در میان مردم و با مردم می زیستند و عملاً به مردم درس زندگی ژ و پاکی و فضیلت می آموختند. آنان الگو و سرمشق دیگران بودندو با آن که مقام رفیع امامت آنان را از مردم ممتاز می ساخت، خود را از مردم جدا نمی کردند. مردی از اهل بلخ می گوید: با حضرت امام رضا علیه السلام در سفر خراسان همراه بودم، چون سفره غذا گسترده شد، دستو داد همه بیایند. گفتم: فدایت شوم اجازه دهید سفره غلامان را جدا کنیم. حضرت فرمودند: آگاه باش که هیچ کدام بر هم برتری نداریم. خدای ما یکی و پدر و مادر ما یکی است. هر که تقوای بیشتری دارد بر دیگران برتر است.

علم و آگاهی
امامان پاک ما به جهت مقام عصمت و امامت و به حکم علم و حکمتی که لازمه امامت است، بر ضرورت های عصر خویش از هر کس دیگر آگاه تر و نسبت به روش رهبری از همه داناتر بودند. امام بزرگوار، علی بن موسی الرضا علیه السلام ، بعد از پدر گرامیش درزمان حکومت هارون بی محابا به معرفی خود و تبلیغ امامت پرداخت، چنان که یاران ویژه اش بر او بیمناک بودند و آن گرامی تصریح می فرمودند که «اگر ابوجهل توانست مویی از سر پیامبر کم کند، هارون نیز می تواند به من زیانی برساند».

ویژگی های امام رضا علیه السلام
ابراهیم بن عباس می گوید: هیچ گاه ندیدیم که امام رضا علیه السلام ، در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که امام سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند. هرگز نیازمندی را که می توانست نیازش را برآورده سازد، رد نمی کرد. کار خیر و انفاقِ پنهان بسیار داشت و در شب های تاریک مخفیانه به فقرا کمک می کرد. در خانه ساده زندگی می کرد، ولی وقتی بیرون می رفت خود را می آراست و لباس تمیز می پوشید.

تقوی عامل شرافت
همانگونه که خداوند متعال در قرآن کریم بارهامقام تقوی را ملاک برتری انسان ها معرفی می کند، امامان معصوم نیز به گونه های مختلف درصدد بیان این مهم برآمدند؛ چنانکه شخصی به امام رضا علیه السلام عرض کرد: به خدا سوگند هیچ کس در روی زمین از جهت برتری و شرافتِ پدران به شما نمی رسد. امام فرمود، تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار آنان را بزرگوار ساخت.

تکریم میهمان
در مکتب اسلام میهمان از مرتبه والایی برخوردار است و ائمه اطهار علیهم السلام به روش های گوناگون اهمیت آن را متذکر شده اند. شبی امام رضا علیه السلام میهمان داشتند، در میان صحبت چراغ نقصی پیدا کرد. میهمان برخاست که چراغ را درست کند. امام او را نشاند و خود، چراغ را درست کرد و فرمود ما مهمانان خود را به کار نمی گیریم.

حفظ عزت نیازمندان
روزی غریبی خدمت امام رضا علیه السلام رسید و گفت: من از دوستداران شمایم. از حج بازگشتم و خرجی راه تمام کرده ام. مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطن برسانم و در آنجا از جانب شما همان مبلغ را به مستمندان صدقه دهم. امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت و دویست دینار آورد و از بالای در دست خویش را دراز کرد و آن شخص را خواند فرمود: این را بگیر و توشه راه کن و به آن تبرک بجوی. لازم نیست معادل آن صدقه بدهی آن شخص دینارها را گرفت و رفت. از امام پرسیدند: چرا خواستید شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟ امام فرمود: تا شرمندگی نیاز و سؤال را در او نبینم.

اهمیت قرارداد در کسب و کار
سلیمان جعفری از یاران امام علیه السلام نقل می کند روزی به همراهی امام به خانه ایشان رفتم. کارگران مشغول بنایی بودند. امام در بین آنها غریبه ای دید. پرسید: این کیست؟ عرض کردند، به ما کمک می کند و به او چیزی خواهیم داد. فرمود: مزدش را تعیین کرده اید؟ گفتند: نه. امام بر آشفت و فرمود مگر نگفته ام که هیچ کس را برای کاری نیاورید، مگر آن که قبلاً مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید، کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد کاری انجام دهد، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان می کند مزدش کم است، ولی اگر طبق قراداد به او مزد بدهی از تو خشنود خواهد شد.

مذمت غرور و فخر فروشی
احمد بزنطی، که از دانشمندان زمان خود و از اصحاب امام است، نقل می کند شب در خدمت امام بودم. هنگام رفتن امام فرمود: احمد بمان و سپس رختخوابی برایم مهیا کردند. من از شوق به سجده افتادم و گفتم سپاس خدا را که تا این حد حجت خدا و وارث پیامبران به من محبت فرمود. هنوز در سجده بودم که امام به اطاق بازگشت و فرمود: ای احمد هرگز آنچه برای تو پیش آمده مایه فخرفروشی بر دیگران قرار ندهی و خود را برتر از دیگران ندانی. از خدا بترس و پرهیزکار باش و برای خدا فروتنی کن تا خدا ترا رفعت بخشد. امام با این عمل و سخن خویش هشدار داد که هیچ عاملی جای خود سازی و تربیت نفس و عمل صالح رانمی گیرد و به هیچ امتیازی نباید مغرور شد.

سیاست امام در برابر شگرد فریبنده مأمون
مامون در تفویض خلافت یا ولایت عهدی به امام رضا علیه السلام حسن نیت نداشت و در این بازی سیاسی به دنبال هدف های دیگری بود. اما اگر هر یک از دو پیشنهاد مأمون را به صورتی که او خواسته بود می پذیرفت، به سود مامون بود. در هر صورت مامون یا خلیفه می شد، یا ولیعهد و این شرط مامون بود. امام در واقع راه سومی را انتخاب کرد و با آن که به اجبار ولایت عهدی را پذیرفت، با روش خاص خود به گونه ای عمل فرمود که مامون به هدف خویش، که نزدیک شدن به امام و کسب مشروعیت باشد، نرسد و طاغوتی بودن حکومتش نزد جامعه بر ملاء شود.

از مدینه تا مرو
رجاءبن ابی الضحاک، فرستاده مخصوص مامون، می گوید: مأمون مرا مامور کرد که به مدینه بروم و علی بن موسی الرضا راحرکت دهم و دستور داد روز و شب مراقب او باشم.از مدینه تا مرو به هیچ شهری نرسیدیم جز آن که مردم آن شهر به زیارتش شتافتند.

امام در نیشابور
اباصلت هِرَوی می گوید: من همراه امام بودم. هنگامی که می خواست از نیشابور برود، گروهی از علماء گرد امام اجتماع کرده بودند و می گفتند: تو را به حرمت پدران پاکت سوگند می دهیم که برای ما حدیثی بگو. امام سر از محمل بیرون آورد و فرمود: پدرم از پدرانش از علی بن ابیطالب علیه السلام ، و او از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرد که می فرمود: جبرئیل گفت: خدای متعال فرموده است: من خدای یکتایم و جز من خدایی نیست؛ مرا بپرستید. کسی که با اخلاص گواهی دهد که خدایی جز «اللّه » نیست، در قلعه مستحکم من درآمده و از عذاب من ایمن خواهد بود. سپس امام رضا علیه السلام ، اندکی راه پیمود و آنگاه فرمود: بِشُروطِهِا و اَنا مِن شُرُوطها؛ یعنی ایمان به یگانگی خدا، که موجب ایمنی از عذاب است شروطی دارد و پذیرش ولایت و امامت از جمله شروط آن است.

علت پذیرش ولایتعهدی
ریان بن صلت می گوید، به امام عرض کردم: ای فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله برخی می گویند شما با آن که نسبت به دنیا اظهار زهد و بی رغبتی می فرمایید، ولیعهدی مأمون را پذیرفته اید. فرمود: خدا گواه است که این کار خوشایند من نبود، اما میان پذیرش ولی عهدی و کشته شدن قرار گرفتم و ناچار پذیرفتم. اضافه بر این من داخل این کار نشدم مگر مانند کسی که از آن خارج است. به خدای متعال شکایت می کنم و از او یاری می جویم.

نماز عید فطر
در یکی از اعیاد اسلامی مأمون برای امام پیام فرستاد که امامت نماز عید را بپذیرند. امام پاسخ داد، تو شروطی که میان من و توست می دانی. مرا از اقامه نماز معذور دار. اما مأمون اصرار ورزید و امام پاسخ داد: من برای اقامه نماز عید مانند رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان علیه السلام بیرون خواهم رفت. مأمون پذیرفت. بامداد عید پیش از طلوع آفتاب کوچه ها و راه ها از مردم مشتاق پر شد. امام غسل کرد و لباس پوشید. آنگاه با پای برهنه به راه افتاد و بقیه مانند او رفتار کرند. امام تکبیر گفت و انبوه مردم با او تکبیر گفتند. آن صحنه چنان عظمتی داشت که گویی آسمان و زمین تکبیر می گویند. شهر مرو را سراسر، گریه و فریاد فرا گرفت. خبر به مأمون رسید. مأمون پیام داد: شما بازگردید. همان که قبلاً نماز می خواند نماز را برگزار می کند. امام دستور داد کفش او را بیاورند. پوشید و به خانه برگشت و مردم به نفاق و عوام فریبی مأمون پی بردند.

بحث و مناظره
مرحوم شیخ صدوق، فقیه و محدت بزرگوار شیعه، می نویسد: مامون از گروه های مختلف افرادی را دعوت می کرد و در پی آن بود که آنان در مباحثات علمی بر امام غلبه کنند و این به سبب حسدی بود که نسبت به امام در دل داشت. اما آن حضرت با کسی به بحث ننشست جز آن که در پایان به فضیلت امام اعتراف کرد و در برابر استدلال امام سر فرود آورد.

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *